کد مطلب:27995 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

درخواست عذاب












«وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَآءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛[1] و [ به یاد آرید] هنگامی را كه گفتند:خدایا! اگر این، حق است و از سوی تو، پس بارانی از سنگ بر سرِ ما فرود آر، یا عذابی دردناك فرو فرست».

«سَأَلَ سَآلِلُ م بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْكَفِرِینَ لَیْسَ لَهُ و دَافِعٌ؛[2] خواهنده ای تقاضای عذابی كرد كه بر كافران فرود می آید و بازدارنده ای از آن نیست».

832. امام علی علیه السلام:من آنم كه خداوند برای دشمنانم، [ چنین] نازل كرد:«خواهنده ای تقاضای عذابی كرد كه بر كافران فرود می آید و بازدارنده ای از آن نیست». [ كافر در این آیه] یعنی:هر كس كه ولایت مرا انكار كند. مقصود، همان نعمان بن حارث یهودی است. خدای متعال، نفرینش كند![3].

833. امام باقرعلیه السلام - درباره امام علی علیه السلام -:چون پیامبر خدا در روز غدیر خم، علی علیه السلام را منصوب كرد و گفت:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، این، در شهرها پخش شد.

پس، نعمان بن حارث فِهری، بر پیامبر خدا وارد شد و گفت:از سوی خدا به ما فرمان دادی كه به یكتایی خداوند و پیامبری تو گواهی دهیم و به جهاد و حج و نماز و زكات و روزه فرمانمان دادی. پس، از تو پذیرفتیم؛ امّا راضی نشدی، تا آن كه این جوان را [ به ولایت] منصوب كردی و گفتی:«هر كه من مولای اویم، این مولای اوست». آیا این از سوی خود توست، یا فرمانی از جانب خداست؟ گفت:«فرمانی از سوی خداست».

[ نعمان] گفت:به خدایی كه خدایی جز او نیست، این از سوی خداست؟

[ نعمان] گفت:«به خدایی كه خدایی جز او نیست، این از سوی خداست».

پس، نعمان بازگشت، در حالی كه می گفت:خدایا! اگر حقیقت دارد كه این از سوی توست، بارانی از سنگ بر ما ببار، یا عذابی دردناك بر ما فرو فرست. پس خداوند، سنگی بر سرش انداخت كه او را كشت. پس خداوند متعال نازل كرد:«خواهنده ای تقاضایی كرد».[4].

834. تأویل الآیات الظاهرة - به نقل از حسین بن محمّد -:از سفیان بن عُیَینه پرسیدم كه گفته خدایعزوجل:«خواهنده ای تقاضایی كرد»، درباره چه كسی نازل شد؟ گفت:ای برادرزاده ام! چیزی را از من پرسیدی كه كسی پیش از تو نپرسیده بود. همین را از جعفر بن محمّدعلیهما السلام پرسیدم و او گفت:«پدرم، از جدّم، از پدرش، از ابن عبّاس خبر داد كه چون روز غدیر خم شد، پیامبر خدا به سخنرانی ایستاد و خطبه ای كوتاه خواند و سپس علی بن ابی طالب علیه السلام را فرا خواند و دو بازوی او را گرفت و دستش را بالا برد، تا آن جا كه سفیدی زیر بغلش دیده شد و به مردم گفت:"آیا پیام رسالت را به شما نرساندم؟ آیا برایتان خیرخواهی نكردم؟". گفتند:به خدا، چرا. گفت:"پس، هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار".

این ماجرا در میان مردم، پخش شد و به حارث بن نعمان فهری رسید. پس شترش را آماده كرد و بر آن سوار شد و به شنزار - كه پیامبرصلی الله علیه وآله در آن جا بود - آمد و شترش را خواباند و زانویش را بست و نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد. سلام كرد و گفت:ای بنده خدا! تو ما را فرا خواندی تا بگوییم كه خدایی جز خدای یكتا نیست. پس گفتیم. سپس فرا خواندی تا بگوییم كه تو پیامبر خدایی. پس گفتیم و در دل هایمان چیزهایی بود. سپس به ما گفتی نماز بخوانید كه خواندیم و گفتی روزه بگیرید كه گرفتیم و گفتی حج بگزارید كه گزاردیم. سپس به ما گفتی: "هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!". این، از جانب توست، یا از جانب خدا؟

پیامبرصلی الله علیه وآله به او گفت:"بلكه از جانب خداست" و این را سه بار گفت. [ حارث ]برخاست و در حالی كه خشمناك بود، می گفت:خدایا! اگر آنچه محمّد می گوید، حقیقت دارد، بر ما بارانی از سنگ، فرود آر تا نكبتی برای اوّلین ما و آیتی برای آخرین ما باشد و اگر آنچه می گوید، دروغ است، نكبتت را بر او فرود آر!

سپس بر شترش نشست و آن را حركت داد و چون از شنزار، بیرون رفت، خداوند، سنگی بر سرش انداخت كه از زیرش خارج شد و بی جان بر زمین افتاد. پس، خداوند - تبارك و تعالی - نازل كرد:"خواهنده ای تقاضای عذابی كرد كه بر كافران فرود می آید و بازدارنده ای از آن نیست در برابر خدای والایی ها"».[5].

835. السیرة الحلبیّة:برخی از ناقلان گفته اند كه گفته پیامبرصلی الله علیه وآله:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، در دیگر شهرها انتشار یافت و در همه اطراف پیچید و به حارث بن نعمان فِهری رسید. پس به مدینه آمد و شترش را نزدیك درِ مسجد خواباند و داخل شد.

او در جلوی پیامبرصلی الله علیه وآله - كه نشسته بود و اصحابش هم گِردش بودند - زانو زد و سپس گفت:ای محمّد! تو به ما فرمان دادی كه بر یكتایی خداوند و پیامبری تو گواهی دهیم. پس، آن را از تو پذیرفتیم. و به ما فرمان دادی در شبانه روز، پنج نماز بگزاریم و ماه رمضان را روزه بگیریم و زكات اموالمان را بپردازیم و حج كنیم. پس، از تو پذیرفتیم. سپس به این راضی نشدی، تا آن كه دو بازوی پسر عمویت را بالا بردی و او را برتری بخشیدی و گفتی:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست». آیا این از سوی خداست، یا از خودت است؟

پس، چشمان پیامبر خدا سرخ شد و سه بار گفت:«سوگند به خدایی كه جز او خدایی نیست، آن از جانب خداست و از جانب من نیست».

پس، حارث برخاست، در حالی كه می گفت:خدایا! اگر حقیقت دارد كه این از سوی توست،[6] سنگی از آسمان بر ما بفرست، یا عذابی دردناك بر ما فرود آر!

پس به خدا سوگند، به در مسجد نرسیده بود كه خداوند، سنگی از آسمان بر او انداخت و بر سرش افتاد و از زیرش خارج شد و مُرد و خداوند متعال نازل كرد:«خواهنده ای تقاضای عذابی كرد كه بر كافران فرود می آید و بازدارنده ای از آن نیست...». آن روز، هجدهم ذی حجّه بود.[7].

836. تفسیر القُرطُبی - در تفسیر گفته خدای متعال:«خواهنده ای تقاضای عذابی كرد» -:گفته شده كه درخواست كننده در این جا، حارث بن نعمان فِهری بوده و ماجرایش چنین است كه:

چون به او رسید كه پیامبرصلی الله علیه وآله گفته است:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، بر شترش سوار شد و آمد، تا آن كه شترش را در ابطح خواباند و سپس گفت:ای محمّد! از سوی خدا به ما فرمان دادی كه به یگانگی خداوند و پیامبری تو گواهی دهیم. پس، از تو پذیرفتیم. نیز این را كه پنج نماز بخوانیم، از تو پذیرفتیم. [ فرمان دادی كه] زكات دارایی هایمان را بپردازیم، كه از تو پذیرفتیم. و این كه در هر سال، ماه رمضان را روزه بگیریم، كه از تو پذیرفتیم. نیز این را كه حج بگزاریم، از تو پذیرفتیم. امّا به این، راضی نشدی، تا آن كه پسر عمویت را بر ما برتری بخشیدی. آیا این، چیزی از سوی توست، یا از سوی خدا؟

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«سوگند به خدایی كه جز او خدایی نیست، آن، از جانب خداست». پس، حارث بازگشت، در حالی كه می گفت:خدایا! اگر آنچه محمّد می گوید، حقیقت دارد، بارانی از سنگ بر ما ببار، یا عذابی دردناك بر ما فرود آر!

پس به خدا سوگند، به شترش نرسیده بود كه خدا سنگی بر او انداخت كه بر سرش افتاد و از زیرش خارج شد و او را كشت. پس آیه های:«خواهنده ای تقاضای عذابی كرد...» نازل شد.[8].

837. مناقب آل أبی طالب:ابو عبید، ثعلبی، نقّاش، سفیان بن عیینه، رازی، قزوینی، نیشابوری، طبرسی و طوسی در تفسیرهای خود آورده اند:چون پیامبر خدا در غدیر خم كار خود را به انجام رساند و پیام خدا را ابلاغ كرد و این، در شهرها انتشار یافت، حارث بن نعمان فهری[9] آمد و گفت:ای محمّد! از سوی خدا به ما فرمان دادی كه بر یكتایی خداوند و پیامبری محمّد گواهی دهیم و نیز به نماز و روزه و حج و زكات. پس، از تو پذیرفتیم. سپس به این راضی نشدی، تا آن كه بازوی پسر عمویت را بالا بردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست». این، چیزی از سوی توست، یا از جانب خدا؟

پیامبر خدا گفت:«سوگند به خدایی كه جز او خدایی نیست، این از سوی خداست».

پس، حارث بازگشت و در حال رفتن به سوی شترش، می گفت:خدایا! اگر آنچه محمّد می گوید، حقیقت دارد، بارانی از سنگ بر ما ببار، یا عذابی دردناك بر ما فرود آر!

پس به شترش نرسیده بود كه خداوند، سنگی بر او انداخت كه بر سرش خورد و از زیرش خارج شد و او را كشت و خداوند متعال نازل كرد:«خواهنده ای تقاضای عذابی كرد...» و در شرح الاخبار است كه نازل كرد:«أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ؛[10] پس آیا به سوی عذاب ما شتاب می ورزند؟!».[11].

ر. ك:الغدیر:266 - 239/1.









    1. انفال، آیه 32.
    2. معارج، آیه 1 و 2.
    3. الفضائل: 73. محتمل است كه ذكر نام نعمان و نفرین پایانی، از سوی مؤلّف كتاب (ابن شاذان) باشد. (م)
    4. شواهد التنزیل:1030/381/2، فرائد السمطین:53/82/1، مجمع البیان:530/10.
    5. تأویل الآیات الظاهرة:1/722/2، تفسیر فرات:663/505، خصائص الوحی المبین:54.
    6. در روایت دیگر آمده است: «خدایا! اگر آنچه محمّد می گوید، حقیقت دارد...».
    7. السیرة الحلبیّة:274/3.
    8. تفسیر القرطبی:278/18، الإقبال:251/2.
    9. در نقل ابو عبید، «جابر بن نضر بن حارث بن كلده عیدری» است.
    10. شعراء، آیه 204 و صافّات، آیه 176.
    11. مناقب آل أبی طالب:40/3. نیز، ر. ك:تفسیر فرات:661/503 و 662.